حضرت محمد(ص) نیز مانند بنیان گذاران بعضی از ادیان دیگر، مردی انقلابی بود که برای مخالفت با بسیاری از عادات نظام اجتماعی موجود قیام کرد. مذهبی که پیامبر مردم را بدان می خواند بخاطر سادگی و صراحتش و بخاطر رنگ دموکراسی و برابری که با خود داشت، توده های مردم را در کشور های همسایه جلب می کرد زیرا آنها روزگار درازی تحت تسلط پادشاهان ظالم و روحانیون مذهبی مستبد به سر می بردند. آنها از نظام قدیمی خسته شده بودند و برای تغییر وضع آمادگی داشتند. اسلام این تغییر را عرضه کرد و از طرف جهانیان هم مورد استقبال قرار گرفت زیرا از بسیاری جهات وضعشان را بهتر کرد و به بسیاری از مفاسد قدیمی پایان داد. اسلام یک انقلاب اجتماعی بزرگ با خود بهمراه آورد که استثمار و بهره کشی از توده های مردم بطور کلی پایان پذیرد و هر فرد خود را عضو یک جامعه بزرگ که همه در آن با هم برادر هستند ببیند.
به این جهت بود که اعراب از یک پیروزی به پیروزی دیگر نائل می شدند و اغلب بدون جنگ و مقاومت پیروز می گشتند. عربها در ظرف ۲۵ سال پس از رحلت پیامبر، تمامی ایران و سوریه و ارمنستان و قسمتی از آسیای مرکزی را از یکسو و مصر و قسمتهایی از شمال آفریقا را از سوی دیگر فتح کردند. مصر به آسان ترین صورت در مقابل اعراب سقوط کرد زیرا از استثمار امپراطوری روم و رقابت های زیانبخش فرقه های مسیحی آسیب بسیار دیده بود.
عربها چه در شرق و چه در غرب پیش می رفتند. در شرق شهرهای هرات و کابل و بلخ در برابرشان سقوط کرد و آنها به ایالات و سواحل رود سند در هند رسیدند. اما نتوانستند از این حدود در هند بیشتر پیشروی کنند و تا چند سال روابطشان با حکمرانان هندی بسیار دوستانه بود.
در غرب عربها همچنان پیش می رفتند. نقل است که سردار معروف عرب به نام «عقبه» در سراسر شمال آفریقا پیش رفت تا به اقیانوس اطلس و سواحل غربی آفریقای شمالی رسید که آمروز به نام مراکش معروف است. در آنجا از اینکه به دریا رسیده متاسف شد و مسافت زیادی هم در اقیانوس با کشتی پیش رفت و آنوقت در برابر خداوند اضهار تاسف کرد که دیگر در آن سمت دنیا سرزمینی وجود ندارد که او بتواند آنرا تسخیر کند.
عربها از مراکش و آفریقا از تنگه باریک گذشتند و به اسپانیا و اروپا وارد شدند. این تنگه تا آن زمان به نام «ستونهای هرکولس» نامیده می شد و این نامی بود که یونانیهای قدیم به آن داده بودند. سردار عربی که از این تنگه عبور کرد «طارق» نام داشت و از آن پس آنجا به نام او «جبل الطارق» (صخره طارق) نامیده شد و در زبانهای اروپایی همین کلمه بصورت «جیبلارتار» درآمده است. سراسر اسپانیا به سرعت تسخیر شد و عربها از آنجا به جنوب فرانسه سرازیر شدند. بدین شکل در حدود ۱۰۰ سال پس از درگذشت پیامبر اسلام، امپراطوری اسلام از جنوب فرانسه و اسپانیا در سراسر شمال آفریقا تا سوئز و از آنجا در سراسر عربستان و ایران و آسیای مرکزی تا مرزهای مغولستان گسترش یافت. حتی سند و بخش کوچکی از شمال هند هم جزئی از این امپراطوری بود.
اروپا از دو جهت مورد حمله عربها قرار گرفت، یکی مستقیما از سمت قسطنطنیه و دیگری از سوی فرانسه و از راه شمال آفریقا. عربهای جنوب فرانسه تعدادشان زیاد نبود و از سرزمین اصلی خویش خیلی دور بودند به این جهت نمی توانستند عربستان کمکی دریافت کنند. بعلاوه نیروهای اعراب در سرزمین دوردست آسیای مرکزی سرگرم ادامه فتوحات خود بود. با این وجود همان تعداد مختصر عربها در جنوب فرانسه مردم اروپای غربی را وحشت زده می کرد و در نتيجه یک ائتلاف بزرگ برای مقابله و جنگ با آنها تشکیل شد. شارل مارتل رهبر این نیروهای ائتلافی شد و در سال ۷۳۲ میلادی عربها را در جنگی که در محل «تور» در فرانسه روی داد درهم کوبید. این شکست اروپا را در مقابل اعراب نجات داد.
یکی از تاریخ نویسان می گوید «عربها در جلگه تور امپراطوری جهان را که تقریبا در دسترسش بود از دست دادند». بدون شک اگر عربها در «تور» پیروز می شدند. تاریخ اروپا فوقالعاده تغییر می کرد. دیگر هیچ کسی نبود که پیشرفت عربها را در اروپا متوقف کند و آنها به آسانی می توانستند تا قسطنطنیه هم پیشروی کنند و امپراطوری روم شرقی و سایر دولتهایی را که سر راهشان بود منقرض کنند. در این صورت بجای مسیحیت دین اسلام آیین رسمی اروپا می شد و ممکن بود تغییرات گوناگون دیگر نیز روی دهد. البته تمام اینها فقط تصورات است. زیرا عربها بعد از نبرد تور هم تا مدتها در فرانسه باقی ماندند.
عربها از اسپانیا تا مغولستان را تسخیر کردند و حکمرانان یک امپراطوری بزرگ شدند. عربهای اسپانیا و اروپا را «ساراسن» می نامیدند. این صحرانشینان بزودی ذوق و تجمل زندگی شهری را پیدا کردند و در تمام شهرهای تحت تسلط خود، کاخ های عظیم و زبیایی ساختند. عربها با وجود فتوحات در نواحی و سرزمینهای دوردست نتوانستند بر عادات قدیمی و اختلافات میان خودشان غلبه کنند. بدین قرار بر سر خلافت و جانشینی پیامبر جنگها و منازعات گوناگونی روی داد. کم کم خلیفه بصورت یک سلطان و پادشاه مستبد درآمد. بعد از صد سال خلافت، یکی از شاخه های قبیله قریش یه نام بنی امیه به خلافت رسیدند. آنها شهر دمشق را پایتخت خود قرار دادند. این شهر باستانی با کاخها، مساجد و عمارت های گوناگون و زیبایش شهرت بسیاری داشت. عربها امپراطوری روم و ایران را نابود کردند اما خودشان هم گرفتار عادات و آداب ناپسند این امپراطوریها شدند.
با این وجود اعراب در آغاز ظهور اسلام، از شور و اشتیاق نسبت به ایمان و اعتقادشان سرشار بودند. در آنزمان نسبت به عقاید دیگران هم بردباری و تحمل داشتند. مواردی هست که این بردباری مذهبی را نشان می دهد. خلیفه عمر در اورشلیم این بردباری را نشان داد( تمامی اسرای رومی را آزاد کرد). در اسپانیا هم مسیحیان بسیاری بودند که از آزادی کامل مذهبی برخوردار می شدند. در هند نیز عربها روابط دوستانه ای با هندوها برقرار کردند. در واقع نمایان ترین چیز که از اعراب در آن دوران به نظر می رسد، تحمل و بردباری عربهای مسلمان درباره مذاهب دیگران در مقابل تعصب و خشکی مسیحیان اروپا بود.